از عشق شنیده بودم

بی بهانه,عاشقانه

سلام ای ساکن کوچه های تنهایی بن بست! منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟

از عشق شنیده بودم

پیش از این ها از عشق زیاد شنیده بودم  شنیده بودم عشق

دلچسب است مثل غزل های نغز حافظ ، ارام بر دل مینشیند.

شنیده بودم عشق شیرین و دیوانه است شبیه بازیگوشی های

دوران بچگی، شنیده بودم  عشق ناب و زیباست مثل طلوع

خورشید برای کسی که در  پسین روزهای زندگی،

دنیا را به تماشا می نشیند .

عشق چیزی ماورای بعد جسمی انسان ها و اسارت یک

احساس در کالبد گرم قلب است شنیده بودم کسی  که عاشق

نیست در دوردست ها در فاصله ای نزدیک به تنهایی روح

،زیست می کند و قدم بر میدارد شنیده بودم عاشقی حال

دیگری ست از معشوق هم شنیده بودم از چشمان ابی یا شب

زده لب هایی دلکش و قدی رعنا.

دست خودم نبود ولی امدم و عاشق شدم کسی بال و پر مرا

گشود به من چشم هایی با دید پرستو بخشید کسی زبان بسته

 مرا گشود  به صد غزل به صد حرف تازه و جدید کسی

دست های بی رمق مرا گرفت مرا رساند به انسوی مرزهای

خیال انگیز این جهان مرا نشاند روی ابرهای رویا کسی

رشته های نامرئی ضابطه های دنیایی را به احساسات درهم

و اشفته ی درون من گره زد کسی با چشم های معمولی مرا عاشق

کرد با صدایش مرا سحر کرد و بی خدا حافظی رفت.

و امروز از عمق  وجود درمانده ام  ازابتدای بی انتهایی تنهایی

به بلندی سکوت و فرسایش  خاطرات رنگارنگ و فصل های

بی تکرار عمرم به بغض و گریه می گویم من به تمام شنیده هایم

اعتراض دارم حیران مانده ام  میان رابطه های گنگ و نامفهوم

چرا کسی اشاره نکرد به رابطه ای نا معلوم بین عشق و اشک های

شبانه،بغض های مکرر، فریاد های نا هنگام  ، اه های طولانی ،

سرگردانی و رفتن های بی مقصد و اشتیاق و اشتیاق دوباره دیدن تو.

تمام شنیده هایم را اکنون که خاکستری به جا مانده ازشعله ی

ان همه درد شده ام  و تصویری مانده از ان دختر مغرور وشاد

دیروزم فقط برای پی نبردن به نبودم نشنیده میگیرم و حالا که این

جان رنجور دانست دلنشینی غزل های حافظ از تفائل هزار

دل شکسته چون من است و فهمید زیبایی طلوع خورشید از

کوتاهی عمر است من به این شکست تن دادم  وتسلیم سرنوشت

شدم ویران شدم بر باد رفتم نابود شدم . تو رفتی و نفهمیدی با جاده ها

پیمان دوستی بستم با اشک هایم بینا شدم با فریاد روحم ازاد شد و

خودکارو برگ سفید کاغذ مونس دست های تنهایم شدند نفهمیدی

جدایی سخت بود خیلی سخت .

 ونه عشق ،که جدایی ان جدایی مقدس ان غم دوری مرا از

وصل تو رساند به خود عشق، به ایمان ،به صبر و صفا .من از

عشق رسیدم به فهم. این چند روز ناب بی تو بودن مرا از

دلبستگی هایم رها کرد و دنیا را به من فهماند. من عاشق خواهم

ماند عاشق خواهم ماند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, ] [ 17:12 ] [ ... ] [ ]